نشست علمی «جریانشناسی ابتذال فرهنگی در سینمای ایران؛ چالشها، پیامدها و راهحلها» به همت دانشنامه برخط ویکیرز و با همکاری مؤسسه شناخت، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، انجمن علمی مطالعات اجتماعی و رسانه فکرت برگزار شد. این نشست با حضور دکتر سعید مقدم، مدیر دانشنامه برخط ویکی رز، دکتر محمدصادق کوشکی، هیئت علمی دانشگاه تهران و آقای ابوفاضلی، کارگردان، مشاور و مدرس هنری تشکیل گردید. سخنرانان در این نشست به بررسی تأثیر فضای روشنفکری غربی بر سینمای ایران، روند تاریخی شکلگیری سینما در کشور و ماهیت سینما به عنوان هنر و صنعت پرداختند. همچنین جریانهای اصلی سینمای ایران و وضعیت آن در دوران پیش و پس از انقلاب اسلامی مورد تحلیل قرار گرفت. در ادامه، ریشهها و پیامدهای ابتذال فرهنگی در سینما، به ویژه در آثار پس از انقلاب، به صورت نقد کارشناسانه مطرح شد.
دکتر سعید مقدم، مدیر دانشنامه برخط «ویکی رز»، در این نشست بیان کردند که سینما از دستاوردهای فناوری تمدن غرب است و نمیتوان واقعیت آن را جدا از نظام فکری و فرهنگی این تمدن در نظر گرفت. این تغییر نگرش، تأثیر خود را در سینمای ایران، چه پیش و چه پس از انقلاب، گذاشته است و فضای شبهروشنفکری غربی بر آن سایه افکنده است.
مدیر دانشنامه برخط ویکیرز در این نشست تأکید کردند که در علوم اجتماعی، جهانهای اجتماعی بر پایه لایههای معناییای شکل میگیرند که هر اندیشمند با آن ارتباط دارد. در حوزه سینما نیز هر فیلم تجلی جهانبینی و درونیات سازندهاش بوده و بازتاب پیوند معنایی کارگردان با یک نظام معنایی خاص است. همراستایی کارگردانان با نظام معنایی مشترک، منجر به تولید آثاری مشابه و در نهایت شکلگیری جریانهای سینمایی میشود.
دکتر مقدم سه جریان اصلی سینمای ایران را معرفی میکند: جریان فیلمفارسی، سینمای روشنفکری و سینمای انقلابی، که هر کدام در دورههای مختلف نقش متفاوتی ایفا کردهاند. در نهایت، خردهجریانی تحت عنوان عامهپسند یا ابتذال فرهنگی در سینمای روشنفکری وجود دارد که به بازنمایی روابط جنسی نامتعارف، خیانت، نمایش زن به عنوان جنس دوم و عبور از مرزهای حیا میپردازد و این جریان روز به روز گستردهتر شده است.
دکتر کوشکی بحث خود را با اشاره به تأخیر قابل توجه (حدود بیست سال) در ورود دستاوردهای صنعت سرگرمی غرب به ایران آغاز کرد. به گفته او، سینما در دوران رضاخان به عنوان صنعت سرگرمی وارد ایران شد و صرفاً یک کالای وارداتی نبود. این صنعت ابزاری در دست حکومتهای پهلوی بود تا فرهنگ و سبک زندگی مدنظر خود را در جامعه ترویج کنند. دولت به صورت نامحسوس و غیرمستقیم، از طریق افراد متخصص، تولید فیلم را کنترل میکرد. دکتر کوشکی معتقد است تضاد بنیادی بین بدنه اصلی سینما و حکومت پهلوی وجود نداشت و هر دو نگاه پذیرفته شده به غرب را دنبال میکردند. وی به همگرا بودن حوزههای نمایشی (تئاتر، تلویزیون، سینما، نمایش خانگی) در ایران اشاره کرد که برخلاف غرب است و هنرمندان بین این حوزهها جابهجا میشوند.
به عقیده دکتر کوشکی، سینما در غرب هم بعد هنر دارد و هم صنعت سرگرمی. سینما ذاتاً یک هنر عامهپسند است و برای ادامه حیات، نیاز به مخاطب میلیونی و فروش بلیت دارد. سینمای غرب به دلیل همین عامهپسندی میتواند بر جامعه تأثیر بگذارد و اندیشهها و سبک زندگی را منتقل کند، چرا که مستقیماً با عامه مردم ارتباط برقرار میکند. او انتقاد کرد که پس از انقلاب، برخی مسئولان فرهنگی به اشتباه واژه «سینمای عامهپسند» را تحریف کرده و معادل «سینمای بد» دانستند تا فیلمهای به اصطلاح روشنفکری خود را که مخاطب نداشتند، توجیه کنند. این در حالی است که سینما اگر عامهپسند نباشد، اصلاً سینما نیست.
دکتر کوشکی در ادامه به بررسی سینمای قبل از انقلاب پرداخت. او این سینما را عمدتاً سرگرمیمحور دانست که فاقد جنبههای عمیق هنری مانند بازیگری قوی، تصویربرداری حرفهای یا فیلمنامه پیچیده بود. فیلمها غالباً داستانهای ساده و قابل پیشبینی داشتند. کمدی واقعی محدود بود و فیلمها اغلب بر شوخیهای جنسی تکیه میکردند. با این حال، وی تأکید کرد که این سادگی لزوماً به معنای ابتذال واقعی نبود. بسیاری از این فیلمها ارزشهای اخلاقی را منتقل میکردند و خانواده در آنها محور اصلی و مقدسترین شخصیت بود. احترام به بزرگترها و مفهوم «ناموس» نیز در این سینما بازتاب داشت.
دکتر کوشکی ابتذال در سینمای قبل از انقلاب را پیوندی مستقیم با فروش فیلم دانست که در آن صحنههای کاباره، رقص و آواز بدون توجیه داستانی، صرفاً برای جذب مخاطب و فروش استفاده میشد. او این وضعیت را با هالیوود مقایسه کرد که حتی در نمایش بخشهایی از بدن، منطق داستانی و قوانین سانسور رعایت میشد. این سینما تأثیر عمیقی بر سبک زندگی انسان شهری گذاشت و در آن حتی دین و نشانههای مذهبی نیز به طور کامل حذف نمیشد.
در مورد سینمای پس از انقلاب، دکتر کوشکی به دیدگاه منفی بخش عمدهای از جامعه متدین نسبت به سینما اشاره کرد که آن را مصداق فساد میدانستند. با این حال، برخی مسئولان مانند شهید کلاهدوز، معتقد بودند که سینما باید در خدمت انقلاب باشد و پیام انقلاب را منتقل کند. فیلم «سفیر» نمونهای موفق از این تلاش بود که بدون صحنههای جنسی، با داستانی دینی و انقلابی، توانست مخاطب عام را جذب کند.
پس از انقلاب، تلاشهایی برای ایجاد «سینمای روشنفکری» (پیچیده و فلسفی) بدون محتوای نامناسب انجام شد که مورد استقبال عموم قرار نگرفت. همزمان، برخی فیلمهای جنگی اکشن نیز محبوب شدند. در دهه ۶۰ شمسی، گروهی از جوانان مذهبی به نام «رویشها» وارد عرصه شدند و سینمای انقلاب را شکل دادند. افرادی مانند ملاقلیپور و حاتمیکیا از این جریان بودند که خط انقلابی را دنبال کردند. گروهی دیگر از سینماگران پیش از انقلاب (کیمیایی، مهرجویی) نیز با محدودیتهای جدید به جنبههای هنری آثارشان بیشتر پرداختند.
دکتر کوشکی معتقد است که از ابتدای دهه ۷۰ شمسی، با تغییر فضای سیاسی به سمت لیبرالیسم و ضعف مدیریت فرهنگی، شاهد کمرنگ شدن فیلمهای سیاسی/جنگی و افزایش فیلمهای با موضوعات اجتماعی و روابط دختر و پسر بودیم. این روند باعث بازگشت سینماگران به سمت داستانهای عشقی و در برخی موارد بازتولید ابتذال عصر پهلوی شد. به گفته وی، نسل جدیدی از کارگردانان ظهور کردند که پایبند به ارزشهای انقلاب نبودند و حتی آثار ضدانقلابی و ضددینی تولید کردند که ابتذال را ترویج میدادند، اما ابتذال آنها بیشتر به صورت «سکس پنهان» بود. این نوع ابتذال به ذهن بیننده واگذار میشد و بیننده تا پایان داستان درگیر آن میماند.
بسیاری از فیلمسازان انقلابی دهه ۶۰ در این دوره به حاشیه رفتند یا تغییر مسیر دادند. جریان روشنفکری کنونی، الگوی هالیوود را دنبال میکند و نه در خدمت انقلاب، نه اسلام و نه دفاع مقدس است. ابتذال در سینمای امروز کشندهتر از گذشته است؛ این ابتذال تنها جنسی نیست، بلکه ضد انقلاب و دین است.
آقای ابوفاضلی کارگردان و مدرس و مشاور هنری، نیز با تأیید دیدگاه دکتر کوشکی، وضعیت فعلی سینمای ایران را فاقد هرگونه نظم و حساب و کتاب دانست. به گفته او، اکنون هر کسی که سرمایه دارد، میتواند فیلم بسازد و دیگر معیاری برای تخصص و تعهد وجود ندارد. شبکههای نمایش خانگی و مافیای پخش اوضاع را بدتر کردهاند. فیلمهای مبتذل با تبلیغات گسترده فروش بالایی دارند، اما فیلمهای ارزشمند و انقلابی با مشکل اکران و عدم حمایت مواجه هستند. بسیاری از افراد متخصص کنار گذاشته شدهاند و نسل جدید فاقد تخصص و هویت لازم است.
در پایان نشست، دکتر کوشکی در پاسخ به پرسشها، صدا و سیما را سازمانی دانست که تحت تأثیر فضای ابتذال سینما قرار گرفته و در ترویج نگاه منفی نقش دارد. او تأکید کرد که حمایت از سینمای متعهد فقط پول دادن نیست، بلکه ایجاد فضای مناسب برای رشد این آثار و گرفتن جلوی رشد «علفهای هرز» است. سازمانهایی مانند «اوج» که وظیفه حمایت از سینمای انقلاب را دارند، در این زمینه موفق عمل نکردهاند. دکتر کوشکی با اشاره به وجود هنرمندان متعهد و توانمند، نیاز به مدیریت متعهد و کاربلد را برای برونرفت از وضعیت فعلی سینما و تلویزیون حیاتی دانست.